ماه: آوریل 2016

عنوان خبر: گوزن زردی که به آن تجاوز شد

می خواهم قی کنم روی همه چیز. روی این زمین، این خاک و این هوا. همه ی این درخت های خوشحالی که با جریان باد همنوازی بهار را اجرا می کند. روی همین ابرهایی که هر لحظه نگاهشان می کنی شکلی دارند. می خواهم روی این نور لَوندی که به زمین می خورد و این شبی که ماهش با ابرها عشق بازی می کند بالا بیاورم.

من در خیابان های پایتخت قدم می زنم و از بهار لذت می برم. از خنکای مخصوص این روزها. از زیبایی خیابان ها. از دانشگاه خارج می شوم. امیرآباد را تا انتها می روم. از شانزده آذر قدم زنان وارد ابن سینا و ایتالیا و وصال می شوم. نفس می کشم و زیبایی این روزها را با تمام توانم نفس می کشم. اگر هوس چای و کلوچه کنم کجا بهتر از پارک لاله؟! اگر بخواهم خودم را به فنجان قهوه ای دعوت کنم، همه کافه های زیبای ولیعصر می شود خانه ام. من بی هوا، بدون اینکه چیزی بدانم، قدم می زنم.

کثافتی که این روزها را گرفته انتها ندارد. فقط هم مخصوص این روزها نیست. همیشه بوده. گاهی اینچنین بویش بالا می زند و درون تمام شیارهای مغز آدمی نفوذ می کند. کثافتی که با نفوذش تناقض عجیبی می سازد. روزهای زیبای بهاری، کثافتی که تا روح آدم نفوذ می کند.

خبر به آدم می رسد. خبر راهش را پیدا می کند. حتی آدمی که نمی خواهد چیزی ببیند و بشنود و بگوید و سرش را درون درخت ها و لاله های بهاری فرو کرده هم ایمن نیست. خبر «گوزن زرد» می رسد. خبر «ستایش» می رسد. بالاخره می فهمد که نیمی از مردم را به خاطر لباسشان می گیرند. می داند که سرمایه مردم، عمر و جان مردم چطور تلف می شود. کثافت را می بیند که از لابه لای همین درخت ها و خیابان ها بالا می زند.

باید روی همه چیز قی کنیم. دسته جمعی بالا بیاوریم روی این بختک لعنتی. هر چه دود و گوگرد درون ریه هایمان انبار شده خالی کنیم. بعد بنشینیم، ببینیم و فکر کنیم که با این کثافت چه باید کرد.